امير كرم يزدي ميگويد: وقتي يك جرياني همچون كرونا در يك كشور يا جهان به وجود ميآيد، ممكن است ديگر هيچوقت ديگر چنين اتفاقي در جهان رخ ندهد. اين اتفاق آنلاين رخ داده و متقابلا كار فيلمساز اين است جريان را به رشته تصوير درآورد. قطعا در مسير چنين كاري خطر هم وجود دارد.
به گزارش خبرنگار ايلنا، مستند با موضوع بحران مورد علاقه طيفهاي مختلفي از جامعه است چراكه جدا از هيجان كار، روايت چنين وقايعي بهطور مستقل براي مخاطب جذاب است. بحرانهاي هر سرزمين، بخشي از تاريخ آن سرزمين بوده و روايتي از اشتباهات و فداكاريهايي است كه در مقطعي خاص رخ داده و در آينده نزديك قطعا مورد بحث و بررسي بيشتري قرار ميگيرند. بنابراين راشهاي تصويري استفاده شده در اين آثار، در آينده به عنوان سندهاي تصويري نيز به كار گرفته ميشوند.
بدون ترديد شيوع ويروس كرونا در جهان يكي از بزرگترين بحرانهاي قرن حاضر بوده كه در تاريخ كشورهاي مختلف ثبت شده و بعدها مورد تحليل و بررسي بيشتري قرار خواهد گرفت. پيرامون توليد مستند درباره اين موضوع با امير كرم يزدي كه به تازگي ساخت مستند «دلاوران سفيد پوش» را تمام كرده، به گفتوگو پرداختيم. اين مستند در بيمارستان فيروزگر تهران كه به نوعي خط مقدم مبارزه با ويروس كرونا بوده، ساخته شده است.
سعي كردم مستند بعد سياسي پيدا نكند
موضوع اصلي فداكاري پرستاران است
باتوجه به اينكه با گذشت زمان ممكن است، زواياي تازهاي از بحران كرونا مشخص شود، آيا اين امكان وجود دارد كه ساخت مستند در حوزه بحران در زماني كه هنوز بحران در كشور وجود دارد، تاريخ مصرف پيدا كند و بعدها ديگر ديده نشود؟
در اين اثر در واقع كرونا را كنار گذاشتم و كادر پرستاران و فداكاري آنها را به عنوان موضوع اصلي درنظر گرفتم. در نتيجه پرستاران هيچوقت و هيچزماني تاريخ مصرف ندارند. حتي پرستاراني كه در جنگ هشت ساله ايران نيز حضور داشتند، هنوز مورد احترام هستند و از اين جهت هيچ نگراني وجود ندارد. من زمينِ مستند را روي بعد فداكاري انجام گرفته توسط كادر درمان درنظر گرفتم و اينكه كادر پزشكي با چه جراتي در حال كار است.
كار فيلمساز در مواقع بحراني به تصوير درآوردن بحران است
در شرايطي كه توصيه اكيد به ماندن در خانه شده و رفتن به خيابانها نيز خطر ابتلا به ويروس كرونا را به همراه دارد، چه دغدغهاي سبب شد تا خطر حضور در بيمارستان فيروزگر كه يكي از مراكز درماني براي بيماران مبتلا به كرونا است را بپذيريد؟ مستند «دلاوران سفيدپوش» چه مسيري را طي كرد و چگونه شكل گرفت؟
وقتي يك جرياني همچون كرونا در يك كشور يا جهان به وجود ميآيد، ممكن است ديگر هيچوقت آن جريان در جهان رخ ندهد. به نوعي اين اتفاقي است كه آنلاين رخ داده و تمام ميشود. متقابلا كار فيلمساز در چنين وضعيتي اين بوده كه آن جريان را به رشته تصوير درآورد. قطعا در مسير چنين كاري خطر هم وجود دارد؛ خطري همچون جنگ كه هشت سال دفاع مقدس نمونه مشخصي براي آن است. قطعا حضور در جنگ هم خطرهايي داشت ولي بسياري براي ساخت مستند به جبههها رفتند و طبيعتا مرگ هم در آن بود.
به شخصه علاقمند به ثبت حس و حال آدمهايي بودم كه در چنين شرايطي در مراكز درماني حضور داشتند. موضوع اصلي مستند من روي بحث كرونا و بلايايي كه اين ويروس به مردم منتقل كرده نيست، موضوع مستند «دلاوران سفيدپوش» به حس و حال پرستارها و كادر پزشكي ميپردازد و اين پرسش را مطرح ميكرد كه چطور در شرايطي كه بسياري از ما براي مبتلا نشدن به كرونا در خيابانها ماسك ميزنيم، اين افراد در حال فعاليت در همان منبع خط قرمز هستند. دوست داشتم حس و حال و عشق آنها را به تصوير بكشم و ميدانستم كه اگر اين كار را نكنم، ممكن است ديگر چنين اتفاقي رخ ندهد. به اين ترتيب دل را به دريا زدم و جلو رفتم. گفتم يا كرونا ميگيرم يا اينكه سالم برميگردم.
بزرگترين چالش مستند اين بود كه نميدانستيد چند ساعت بعد چه كسي زنده ميماند
بهطور كل بحرانهاي اپيدميك كه اكنون شاهد آن هستيم، در تاريخ هر سرزميني ماندگار شده و بعدها افراد زيادي درباره آن مينويسند و تهيه راشهاي تصويري و عكس ميتواند ابعاد تازهاي به موضوع دهد و سبب روشنتر شدن ابعاد مختلف آن شود. به عنوان يك كارگردان بگوييد ساخت مستند در حوزه بحران با چه چالشهايي همراه است؟
چنين كاري از همان ابتدا چالش است. به عنوان مثال در موضوع كرونا هرچقدر هم آدم بگويد نميترسم، شما عملا وارد يك آتش ميشويد. حال كادر پزشكي بر اساس آمارها اطلاعاتي دارد و به نوعي وظيفه آنهاست اما براي شما كمي متفاوت است. به نوعي ساخت مستند در اين موضوع از ابتداي داستان چالش است؛ چراكه شما در جايي قرار گرفتهايد، كه در آن هر لحظه ممكن است آدمهايي در حال مردن باشند. از جهتي تير هم نيست كه جا خالي دهيد و به شما نخورد.
در حين فيلمبرداري، دوربين را ميگذاشتم و با يك بيمار صحبت ميكردم و بعد وقتي به سراغ بيمار ديگري ميرفتم و بعد كه برميگشتم، بيمار اول فوت كرده بود. به عنوان مثال در يكي از صحنههايي كه براي فيلم در نظر داشتم، يك بيمار خيلي سالم بود كه قرار بود صبح به بخش منتقل شود؛ من هم بر اين اساس قرار گذاشتم كه با او همراه دوربين به بخش برويم. صبح آمدم و ديدم كه تخت بيمار خالي است، ناراحت شدم و گفتم ديشب با او يك ساعت مصاحبه كردم و قرار بود با دوربين با هم به بخش برويم، گفتند بيمار فوت كرد. گفتم او كه سالم بود و قرار بود به بخش منتقل شود؛ گفتند كرونا به همين صورت بوده و ناگهان ميكشد.
بزرگترين چالش آنجا همين بود كه نميدانستي يك ساعت بعد چه كسي هست و چه كسي نيست. اين يك چالش بزرگ بود كه به شدت در روحيه آدم تاثير ميگذاشت.
با اين توضيحات چطور روحيه خود را حفظ كرده و ساخت مستند را ادامه ميداديد؟
روز دوم فيلمبرداري روحيهام به شدت خراب شد چراكه مرگهاي زيادي ديده بودم و استرس داشتم. كادر پزشكي هم مرتب توصيه ميكردند كه تو را به خدا مراقب باشيد كه دچار بيماري نشويد. ولي ميديدم كه حتي كادر پرستاري و پزشكي هم چگونه به كرونا مبتلا ميشوند. اين موارد استرس زيادي را به من وارد ميكرد ولي در اين ميان حرف دوستاني كه در تماس تلفني حتي از طريق گويش از من حمايت ميكردند، روي روحيهام تاثير خيلي خوبي داشت.
در اين راه برخي معرفت داشتند و برخي نه ولي تنها كسي از هنرمندان كه خيلي من را حمايت كرد، خانم كتايون رياحي بود كه هر روز با من تماس ميگرفت و جوياي موضوع ميشد. همين طور همسرم كه ۲۴ ساعته با من در تماس بود. بهطور كلي صحبتهاي مردم در اين راه به من روحيه بسياري براي كار ميداد و از همين اتفاق به يك سكانس در فيلم رسيدم كه اگر من يكي از كادر پزشكي باشم، چقدر حرف مردم ميتواند در روحيهام تاثير بگذارد و حالم را تغيير دهد. بر همين اساس يك سكانسي را همانجا نوشتم كه هنرمندان از طريق واتسآپ روي خط بيايند و يك خسته نباشيد به كادر درمان بگويند كه چقدر با آن روحيه تيم پزشكي بالا ميرفت. در نهايت بايد بگويم كه آنجا سرتاسر چالش بود. آخرين حرفي كه به بچههاي كادر درمان گفتم اين بود كه شما ديگر چيزي براي از دست دادن نداريد و دل را به دريا زده و اينجا آمدهايد و واقعا دمتان گرم.
براي ساخت مستند ۱۷ روز در محيط ماندم و به كرونا مبتلا شدم
كار كردن در چنين وضعيت بحراني و خطيري، طبيعتا بيم و هراسي را منتقل ميكند كه مانعي براي كار كردن است. آيا تجهيزات خاصي براي جلوگيري از مبتلا شدن به كرونا داشتيد كه به شما اعتماد به نفس كار كردن در آن شرايط را ميداد؟
از لحاظ تجهيزات همان چيزي كه كادر درمان داشتند را من هم داشتم. فقط آنها كمي جسورتر از من بودند و دل بيشتري داشتند و نزديك بيمارها هم ميشدند و حتي غذا در دهان آنها ميگذاشتند ولي من دوربين را دورتر ميگذاشتم و روي صورتها زوم ميكردم و زياد جلو نميرفتم. ولي اواخر كار ديگر من هم دلم را به دريا زده بودم و تمام تلاشم در جهت روايت درستي از اتفاقي بود كه در حال رخ دادن بود. من اصلا از بيمارستان خارج نشده بودم و ۱۷ روز در محيط ماندگار شده بودم تا هيچ سكانسي از دستم در نرود و همين طور قرنطينه باشم كه ناخواسته ناقل ويروس نشوم. اما با اين وجود اكنون خودم مثبت شدم و الان در قرنطينه خانگي به سر ميبرم.
باتوجه به ميزان مرگ و ميري كه از اين بيماري ديده بوديد، وقتي متوجه شديد كه مبتلا به كرونا هستيد چه حالي پيدا كرديد؟
به من گفته بودن فيلمبرداري كه تمام شد، يك هفته در خانه قرنطينه باش، تا اگر اتفاقي افتاد معلوم شود. دقيقا در همان چند روز ابتدايي كه بعد از فيلمبرداري در خانه مانده بودم، مشخص شد كه به كرونا مبتلا شدم. اما خيلي ريلكس با موضوع برخورد كردم و اكنون روز دهم، يازدهم قرنطينه خانگيام است. اصلا هم سعي نكردم ماجرا را شلوغ كنم و به كسي بگويم. البته دو سه نفري از دوستان در جريان هستند وليكن نيامدم جلوي دوربين و بگويم كه دوستان من هم كرونايي شدم. اكنون در حال طي كردن بيماري هستم و انشالله جمعه دوران قرنطينهام تمام ميشود.
تنها اجازه حضور خودم و يك دوربين را در محيط بيمارستان را دادند
بسياري از فيلمسازان كه علاقمند به حضور در بيمارستانها براي ساخت مستند درباره كرونا بودند، اين اجازه را پيدا نكردند. اين جواز براي شما به چه صورت صادر شد؟
بله. وقتي با خيلي از كارگردانان در اين باره صحبت ميكردم، ميگفتند كه اجازه نميدهند بچههاي فيلمساز به وضعيت ويژه قرمز بيمارستانها وارد شوند. حتي خبرنگارها هم تنها اجازه حضور در بيمارستان مسيح دانشوري را پيدا كرده بودند كه در آنجا هم تنها جايگاهي را براي مصاحبه كردن درست كرده بودند. از آنجا كه من سفير بيماري هپاتيت جهاني هستم، با پرفسور علويان صحبت كردم و گفتم كه قصد ساخت چنين فيلمي را دارم و هر طور بود قانعشان كردم. نظرم هم فقط روي بيمارستان فيروزگر بود. چون ميدانستم كه اين بيمارستان، خط قرمز بوده و بيماران اصليتر آنجا هستند.
من فقط به صورت تنها توانستم براي ساخت مستند در بيمارستان حاضر شوم. چون گفتند تنها يك نفر با يك دوربين و با شرط اينكه بدون شلوغي باشد ميتواند به خط ويژه قرمز وارد شود. سپس تجهيزات و بر اساس اينكه يك نفر بودم تهيه و كار را شروع كردم.